آخرین ارسال های انجمن
عنوان مطلب | تعداد پاسخ ها | تعداد بازدید ها | آخرین پست دهنده |
عقرب روی ریل اندیمشک یا از این قطار خون می چکد | 0 | 300 | admin |
در بغداد | 0 | 189 | admin |
نوکاپ | 0 | 199 | admin |
چی به چیه از همه چیه
|
آخرین ارسال های انجمن
یک عشق مجازیروی ویرانه های خاطراتم راه میروم
من یه سالی عاشق شدم .... البته همیشه عاشق بودم.. هر وقت یکی تموم میشد یکی دیگه و همیشه هم خوب تموم میشد.... یک تمام شدن مسالمت آمیز خوب ... که هیچ کس از هم نمی پاشید..... فکر می کردم همیشه راهشو بلدم.. راه خوب تمام کردن . راه درست رفتن و نخواستن کسیو و راه درست ترک کسی که به هم نریزه یا اینکه کسی منو نخواد و به هم نریزم رو بلدم.... اما این یکی اینطور نشد...
همیشه میدونستم عشق چقدر میتونه خطرناک باشه اگر مواظب نباشی.. دیگه خوب نخواهد بود دیگه به ادم ارامش شادی نخواهد داد دیگه تاثیر مثبت تو زندگی نخواهد داشت برعکس میتونه خیلی ویرانگر و کشنده باشه اگر بلدش نباشی.... اگر نتونی اندازه رابطه شکل و نوع رابطه رو درست تعین نکنی دیگه نه بهت خوش می گذره و تموم کردن راحتی خواهی داشت... دیده بودم این همه ادمی که مجنون میشن بعد از ترک ... این همه ادمی که خود کشی می کنن به خاطر عشق.. خداروشکر همیشه هم ادمهای خوبی بهم برمیخوردن و حال خوب عشق رو داشتم ....... اما این یکی فرق داشت این از اون عشقهایی بود که خودم از اگر کسیو میدیم که اینطوریه برام عجیب بود و نامفهوم. همیشه هم میگفتم چرا مردم عاشق بازیگرا میشن مگه قحطیه مرده ... یا وقتی عکس گلزارو میدیم روی دیوار اتاق کسی برام تعجب آور بود هنوزم برام عجیبه بازم .... نمیدونم چرا بازم بعد از این تجربه ، هنوزم برام عجیبه که چرا ؟ چطور میشه یه بازیگرو دوست داشت..... برم سر اصل خاطره.........
ادامه دارد...........
[ شنبه 21 دی 1398 ] [ 17:12 ] [ آناهیتا ] |
||
[ طراح قالب : آوازک | Theme By : Avazak.ir ] |